بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
إِذَا زُلْزِلَتِ الْأَرْضُ زلزالها?1? آنگاه که زمین به لرزش [شدید] خود لرزانیده شود؛
وَ أَخْرَجَتِ الْأَرْضُ أَثْقَالَهَا?2? و زمین بارهاى سنگین خود را برون افکند؛
وَ قَالَ الْإِنْسَانُ مَا لَهَا?3? و انسان گوید [زمین] را چه شده است؟!(قرآن کریم، سورهی زلزال)
شامگاه روز یک شنبه 21/8/1396 خبری ناگوار از وقوع زلزله در مناطق شمال عراق، به گوش رسید. ابری گران از غم بر دل نشست. اندک اندک، دامنهی خبر و گرانی ابر اندوه، فراخ تر شد( ابر آمد و باز بر سرِ سبزه گریست) و شنیدیم که استانهای غربی کشور( ایلام و کرمانشاه) هم به خود لرزیدند و جمعی را به کام خود کشیدند!
بلرزیدی زمین، لرزیدنی سخت که کوه اندر فتادی زو، به گردن
تو گفتی هر زمانی، ژنده پیلی بلرزاند ز رنجِ پشگان، تن (منوچهری دامغانی)
دلگزایی این اندوه از آن است که میبینی هم نوعانِ تو، بیخبر و با تمام امید و آرمان که فردایی را به روز آورند و کاری را بیاغازند؛ ناگهان، در زیر آوار ماندهاند و جان به خالقِ زلزلهی هستی سپردهاند!
اکنون، همه در این غمکده، حیران و نگرانند؛ کاری از دست کسی برنمیآید« غیر تسلیم و رضا، کو چارهای؟!».
« فَاعْتَبِرُوا یا أُولِی الْأَبْصارِ».(حشر، آیه 2)
خدای مهربان همه ی رفتگان این حادثهی طبیعی را در آرامکدهی جاودان خویش، جای دهاد و سنگینی این غم و فقدان عزیزان را برای بازماندگان، سبک و آسان گرداناد.
«لیک، غمِ این خفته ی چند// خواب در چشمِ تَرَم می شکند»( نیما یوشیج)